در شماره قبل هفت نوع از ويژگيهاي حضرت مريم عليهاالسلام بيان گرديد؛ اينك ويژگيهاي ديگر آن حضرت:
«وَ آتَيْنا عِيْسيَ بْنُ مَرْيَمَ البَيِّناتِ وَ اَيَّدْناهُ بِرُوحِ القُدُسِ»1.
«عيسي پسر مريم را حجت و دليل داديم و او را به وسيله روحالقدس قدرت بخشيديم يا تأييد نموديم».
منظور از روحالقدس در اين آيه، روح عيسي عليهالسلام است كه در او دميد. روح به قدس خداوند اضافه كرده شده است و كلماتي به قدس اضافه شده است مثل ملكالقدوس كه اضافه شده است در روحالقدس هم حالت اضافي وجود دارد. بعضي ديگر گفتهاند منظور از قدس، پاكيزگي و طهارت است و براي اين پاكيزه خوانده شد كه هيچ مرد و زني با هم تماسي نداشتند تا نطفه او بسته شود. پس او پاك بود. او از آب نطفه آفريده نشده بود. بعضي گفتهاند منظور از روحالقدس جبرئيل است چون يكي از نامهاي جبرئيل روح است و معني قدس هم بركت است پس معني روحالقدس به تعبير آنها فرشته با بركت است و دليل خود را با اين آيه استنباط كردهاند:
«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ القُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالحَقِّ».
«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيْسيَ ابْنَ مَرْيَمَ البَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ القُدُسِ»2.
«از ميان پيغمبران بعضي را بر بعض ديگر فضيلت و برتري داديم بعضي از آنها با خداوند گفتگو كردند و برخي ترفيع درچه يافتند مثلاً به عيسي عليهالسلام پسر مريم معجزات آشكاري داديم و او را به وسيله روحالقدس مؤيّد و نيرومند ساختيم».
«فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابا فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمثَّلَ لَها بَشَرا سَوِيّا قالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيّا قالَ إِنَّما أَناَ رَسُولُ رَبِّكَ لاِءهَبَ لَكِ غُلاما زَكِيّا. قالَتْ أَنّي يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيّا»3.
«و آنگاه كه از همه خويشان به كنج تنهايي پنهان گرديد، ما روح خود را (روحالقدس كه فرشته اعظم است) بر او (در صورتي زيبا) مجسّم ساختيم. مريم كه آن روح مجسم را در آن صورت نيكو ديد، به او گفت: من از تو به خداي رحمان پناه ميبرم كه تو پرهيزگاري كني. روحالقدس در پاسخ مريم گفت: من فرستاده خدا به سوي تو هستم آمدهام تا به امر او تو را فرزندي بخشم بسيار پاكيزه و پاكسيرت».
در تفسير آيات بالا آمده است كه خداوند به پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله ميفرمايد: ياد كن امت خويش را از مريم كه چون از مردمان خويش دور رفت و به جايي خلوت و جايي كه آفتاب بود، رسيد و لباسهايش را درآورد تا كسي او را نبيند كه سر و تن بشويد. چون تن شست و سرش را شانه زد، و جامه پوشيد، ناگهان جواني را با روي خوب و بوهاي خوش و لباسهاي نيكو ديد و به او نزديك شد. وقتي مريم عليهاالسلام او را ديد، ترسيد و به خدا پناه برد، مريم فكر و خيالهايي از جبرئيل به ذهنش رسيد تا اين كه جبرئيل خودش را معرفي نمود و او را بشارت به فرزند پاكيزه داد. مريم گفتة چكونه فرزندي كه من با هيچ مردي نبودهام؟!.
«قالَتْ رَبِّ أَنّي يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضي أَمْرا فَانَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»4.
«مريم گفت: چگونه فرزندي كه من با هيچ مردي نبودهام و خداوند در پاسخ ميفرمايد: مثال خلقت عيسي عليهالسلام در پيشگاه خدا مانند خلقت آدم است كه او را از خاك آفريد و به او امر كرد موجود شو» «إِنَّ مَثَلَ عِيْسي عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَم خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»5.
«فَحَملَهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكانا قَصِيّا فَأَجاءَهاَ المَخاضُ إِلي جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْيا مَنْسِيّا»6.
مريم به عيسي باردار شد و از ترس ملامت مردم، خود را در نقطه دوردستي بدور از خلق، رسانيد. درد زايمان او را فرا گرفت. او به زير درخت خرمايي رفت و از شدت درد و بيم رسوايي ميگفت: اي كاش قبل از اين جريان مرده بودم و نامم از صفحه روزگار محو و فراموش ميشد».
مفسران مدت حمل مريم را بعضي 9 ماه گفتهاند و بعضي هشت ماه و چون طفل هشت ماهه زنده نميماند ولي خداوند عيسي عليهالسلام را نگهداشت و اين هشت ماه فقط خاص او بود. بعضي نيز شش ماه گفتهاند و عدهاي سه ساعت و بعضي نيز يك ساعت آوردهاند. مقاتل بن سليمان، مريم را در آن زمان ده ساله ميدانسته است كه دوبار عذر زنان را ديده بود.
هنگام وضع حمل مريم، زمستان بود. مريم زير درخت خرما قرار گرفته بود و آن درخت سبز و انبوهي از رطب بر آن قرار داشت و اين دو معجزه بود. عدهاي بر اين باورند چون در آن سرزمين رطب نميرويد، پس خداوند رطب را از جاي ديگري آورده است.
انجيل متي تولّد عيسي عليهالسلام را اينگونه بازگو ميكند كه مريم -ما در او- كه به عقد يوسف درآمده بود، (يوسف مرد پرهيزگاري بوده است) قبل از آن كه به خانه شوهر برود، به وسيله روحالقدس آبستن شد. يوسف كه مرد نيكوكاري بود، نميخواست مريم را در پيش مردم رسوا نمايد، تصميم گرفت مخفيانه از او جدا شود. يوسف هنوز در اين فكر بود كه فرشته خداوند در خواب بر او ظاهر گشت و فرمود: اي يوسف پسر داود از بردن مريم به خانه خود نترس زيرا آنچه در رحم اوست، از روحالقدس است. او پسري به دنيا خواهد آورد و تو او را عيسي خواهي ناميد زيرا او رهاييبخش قوم خويش از گناهان خواهد بود. و اين همه واقع شد تا آنچه خداوند به وسيله نبي اعلام فرموده بود به انجام رسد. باكرهاي آبستن شود، پسري خواهد زائيد كه عمانوئيل يعني «خدا با ما» خوانده خواهد شد. يوسف از خواب بيدار شد و طبق دستور فرشته عمل نمود اما تا زماني كه مريم پسر خود را به دنيا نياورده بود، با او همبستر نشد و كودكش را عيسي نام نهاد.
در انجيل لوقا وضع حمل مريم را اينگونه بيان ميدارد كه در ماه ششم بارداري همسر زكريا جبرئيل از جانب خدا به شهري به نام ناصره به نزد دختري كه در عقد مردي به نام يوسف از خاندان داود بود، فرستاده شد. نام اين دختر مريم بود. فرشته بر او وارد شد و گفت: «سلام اي كسي كه مورد لطف هستي و خداوند با توست» اما مريم بسيار مضطرب شد و ندانست كه معني اين سلام چيست فرشته به او گفت: اي مريم نترس، زيرا خداوند به تو لطف كرده است تو آبستن خواهي شد و پسري خواهي زائيد و نام او را عيسي خواهي نهاد. او بزرگ ميشود و به پسر خداي متعال ملقّب خواهد شد. خداوند تخت پادشاهي جدش داود را به او عطا خواهد فرمود. او تا ابد بر خاندان يعقوب فرمانروايي ميكند پادشاهي او هرگز پاياني ندارد. مريم به فرشته گفت: اين چگونه ممكن است من با هيچ مردي رابطه نداشتهام. فرشته پاسخ داد روحالقدس بر تو خواهد آمد و قدرت خداي متعال بر تو سايه خواهد افكند و به اين سبب آن نوزاد مقدس پسر خدا ناميده خواهد شد و براي خدا هيچ چيز محال نيست. مريم گفت: من كنيز خدايم تا همانطور كه گفتي بشود و فرشته از پيش او رفت.
در رابطه با سخنان نصاري كه عيسي عليهالسلام را پسر خدا ناميدند، اين آيه مقدسه نازل گشت:
«يا أَهْلَ الكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَليَ اللّهِ إِلاَّ الحَقَّ إِنَّماَ المَسِيحُ عِيسيَ بْنُ مَرْيَم رَسُولُ اللّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلي مَرْيَمَ وَ رُوحٍ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرا لَكُمْ إِنَّماَ اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ تَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الأَرْضِ وَ كَفي بِاللّهِ وَكِيلاً لَنْ يَسْتَنْكِفَ المَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدا لِلّهِ وَ لاَ المَلائِكَةُ المُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيهِ جَمِيعا»7.
«اي علماي نصاري در دين خود زيادهروي نكنيد و درباره خدا جز حق نگوئيد. عيسي پسر مريم فرستاده خدا و كلمه الهي و روح اوست كه به جانب مريم فرستاده است. به خدا و پيامبران او ايمان آوريد و قائل به تثليث نباشيد كه ميگويند: (اب؛ ام و روحالقدس) از اين گفتارها دست برداريد. خدا يكي است و ساحت او منزّه از آن است كه داراي فرزند باشد. تمام موجودات آسمان و زمين از آنِ اوست. او براي نگهباني كائنات كافي است. عيسي هيچكاه از بندگي خدا سرپيچي نميكرد. فرشتگان نزديك به خدا نيز همينطور و هركس از عبادت او سرپيچي كند، و كبر بورزد، خداوند او را با سايرين در پيشگاه خود براي بازخواست حاضر خواهد ساخت.
در سوره مريم نيز در اين رابطه چنين آمده است:
«إِنَّ اللّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ فاخْتَلَفَ اللأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»8.
«خداوند پروردگار من و شماست. او را پرستش كنيد راه راست اين است. طبقات مردم درباره عيسي عليهالسلام اختلاف كردهاند (عدهاي او را پسر خدا دانستند و عدهاي پسر يوسف نجار) واي به حال آنان كه به خدا و حقيقت كفر ورزيدند آنها هنگام حضور در عرصه قيامت با اين اعمال خود چه خواهند كرد؟».
اما قصص الأنبياء در اين رابطه اينگونه شرح ميدهد كه هنگام تولد فرزند مريم نزديك شد. مريم چون از عباد و زهاد در بيتالمقدس شرم داشت به صحرا رفت و بعد از مدت كمي دردش گرفت و در سايه درخت خشك شده خرمايي نشست و بعد از مدتي عيسي عليهالسلام به دنيا آمد. او از شدت درد و اندوه با خود گفت: اي كاش قبل از اين مرده بودم «فَأَجائَهاَ المَخاضُ إِلي جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا»9. ناگهان ندايي رسيد كه ناراحت مباش كه خداوند به قدرت خويش چشمه آب خوش براي تو پديد خواهد آورد «فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيّا»10. و مريم عيسي عليهالسلام و خود را در آن آب بشست. جبرئيل بر وي نازل گشت و به او گفت آن درخت را بجنبان و تكان بده كه براي تو خرمايي رسيده ميدهد. «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجَذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَبا جَنِيّا»11 پس از اين خرما بخور و از آن آب بنوش و اگر كسي از آدميان را ديدي، بگو كه امروز من روزهام و با كسي سخن نميگويم. «فَكُلِي وَاشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْنا فَأَمّا تَرَيِنَّ مِنَ البَشَرِ أَحَدا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْما فَلَنْ اُكَلِّمَ اليَوْمَ إِنْسِيّا»12.
در كتاب طبقات آيات چنين آمده كه «وَ جَعَلْناَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ اُمُّهُ آيَةً وَ آوَيْناهُما إِلي رَبْوَةِ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِينٍ»13. «و عيسي مسيح و مادر او را در دنيا آيت و نشانه قدرت خود ساختيم و آنان را بر سر ستون بلندي كه هموار بود و چشمهساري داشت، هدايت كرديم».
در آيه بالا محل بلند در تفسيرهاي مختلف معناهاي مختلفي را دربر ميگيرد. بعضي آنجا را دمشق و عدهاي رمله و عدهاي بيتالمقدس دانستهاند. در اخبار است كه وقتي عيسي عليهالسلام به دنيا آمد، هرچه بت بر روي زمين بود، همه افتادند و در آن زمان چون عيسي را بيپدر يافتند، علما سه گروه شدند: عدهاي گفتند: مسيح ابن الله(سوره توبه) بعضي گفتند: انَّ الله ثالثُ ثلاثةٍ(آيه 73 سوره مائده) و بعضي نيز گفتند: هو المسيح بن مريم(آيه 17 مائده).
***
«وَ يُعَلِّمُهُ الكِتابَ وَالحِكْمَةَ وَ التَوريةَ وَ الإِنْجِيلَ»14.
«خداوند به عيسي تعليم علم كتاب و حكمت داد و تورات و انجيل را به او آموخت».
بعد از تولد عيسي عليهالسلام از جانب خدا به مريم وحي رسيد كه اگر آديمان را ديدي، بگو كه روزه سكوت داري «فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوما»15 و فرزند تو در گهواره سخن خواهد گفت. «وَ يُكَلِّمُ النّاسَ فِي المَهْدِ كَهلاً»16. پس مريم فرزند را بغل گرفت و نزد كسان خود رفت. خانواده مريم به او گفتند: كه حقيقتا كار بدي كردي. اي خواهر هارون(درباره هارون در اينجا 4 قول گفتهاند كه معروفترين آنها اين است كه فُتاده و ابن وزيد و كعب گفتند كه از رسول صلياللهعليهوآله شنيدهاند كه هارون فردي بود صالح در بنياسرائيل معروف به صالحيت و اين لقب به خاطر صالح بودن او بوده است) نه پدرت زشتكار بود و نه مادرت. تو دختر باكره اين پسر را از كجا آوردي؟ «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئا فَرِيّا يا اُخْتَ هارُونَ ما كانَ اَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ اُمِّكِ بَغِيّا».
در تفسير آيه 28 سوره مريم آمده است كه يوسف نجار پسر عموي مريم او را به غاري برد و بعد از 48 روز او را به ميان قومش آورد و مردم مريم را به يوسف متهم كردند پس مريم به فرزند خود اشاره كرد و به آنها گفت: هر سئوالي داريد از او بكنيد آنها جواب دادند ما چگونه از طفل در گهواره پرسش كنيم؟ «فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ تُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي المَهْدِ صَبِيّا»17. حضرت عيسي عليهالسلام در گهواره شروع به سخن گفتن كرد و «يُكَلِّمُ النّاسَ فِي المَهْدِ» و در خبر است كه حضرت مريم در شكم خود با حضرت عيسي عليهالسلام سخن ميگفت ناگهان حضرت عيسي لب به سخن گشود «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّا وَ جَعَلَنِي مُبارَكا أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكوةِ ما دُمْتُ حَيّا وَ بَرّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبّارا شَقِيّا وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ اَمُوتُ وَ يَوْمَ اُبْعَثُ حَيّا»18.
«همانا من بنده خاص خدايم كه مرا كتاب آسماني و شرف نبوت عطا فرموده و مرا هركجا باشم، براي جهاينان مايه بركت و رحمت گردانيد و تا زندهام، به عبادت و نماز و زكات سفارش كرده به نيكويي با مادر توصيه نمود و مرا ستمكار و شقي نگردانيد و سلام حق بر جان پاك من باد روزي كه به دنيا آمدم و روزي كه از دنيا بروم و روزي كه برانگيخته ميشوم».
يك ماه بعد از تولد حضرت مسيح، مريم عيسي را با خود به سرزمين مصر برد و سي سال در آنجا ماندند يا اين كه عيسي فرمان پيغمبري برايش آمد كه به زمين بيتالمقدس باز گردد. در مورد اصل هجرت در همين كتاب يعني قصص الانبياء چنين آمده كه اصل هجرت حضرت مريم بدين نحو بود كه قومي در شام در كتابها خوانده بودند كه فرزندي از مادر بيايد و معجزهاي دارد و بعد از او به آسمان برده ميشود و در آخرالزمان فرود ميآيد. پادشاه آن زمان به نام «هيردوس»(تاريخ طبري) قصد گشتن وي را كرد سپس مريم عليهاالسلام مجبور به فرار شد كه البته جبرئيل به او خبر داد كه مريم قصد مصر كرد و يوسف نجار را نيز با خود همراه كرد (بعد از هجرت حضرت مريم كه به صورت پنهاني انجام شد، مردم تهمت زنانه به او زدند) وقتي عيسي عليهالسلام بزرگتر شد، مريم او را به مصلحي سپرد و به او گفت اين كودك را نيك آموز و عزيز دار و مزن و خود برفت. بعد از مدتي مريم به سراغ فرزند آمد و قصد بردن او را داشت استاد به مريم عليهاالسلام گفت: كه فرزند تو نبايد بياموزد كه همه عالم بايد از او بياموزند.
انجيل لوقا درباره هجرت حضرت مريم چنين آورده كه در آن روزها مريم عازم سفر شد و با شتاب به شهري واقع در كوهستان يهوديه رفت. او به خانه زكريا وارد شد و به اليزابت (زن زكريا) سلام كرد. اليزابت سلام مريم را شنيد. بچه در رحم اليزابت تكان خورد. اليزابت از روحالقدس پر شد و با صداي بلند گفت: تو در بين زنان متبارك هستي و مبارك است ثمره رحم تو. من چه كسي هستم كه مادر خداوندم به ديدنم بيايد؟ همين كه سلام تو به گوشم رسيد، بچه از شادي در رحم من تكان خورد. خوشا به حال آن زني كه باور ميكند زيرا وعده خداوند براي او به انجام خواهد رسيد.
1) بقره: 87.
2) بقره: 253.
3) مريم: آيات 16 تا 19.
4) آل عمران: 47.
5) آل عمران: 59.
6) مريم: آيات 22 و 23.
7) نساء: آيات 171 و 172.
8) مريم: آيات 36 و 37.
9) مريم: 23.
10) مريم: 24.
11) مريم: 25.
12) مريم: 26.
13) توبه: 50.
14) آل عمران: 48.
15) مريم: 26.
16) آل عمران: 46.
17) مريم: 29.
18) مريم: 29 تا 33.